جدول جو
جدول جو

معنی راست نما - جستجوی لغت در جدول جو

راست نما
(فَ رَ نِ / نَ دَ/ دِ)
خوشنما. (آنندراج) ، سخن که ظاهراً راست و صدق نماید ولی دروغ و کذب باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راست پا
تصویر راست پا
ویژگی ورزشکاری که با پای راست به توپ ضربه می زند، در ریاضیات متساوی الساقین
فرهنگ فارسی عمید
آنکه براستی شهره و نامی شده است، آنکه نام او براستی و درستی بر سر زبانهاست، آنکه نام او براستی مشهور و نامور گردیده است:
زبان ترازو که شد راست نام
از آن شد که بیرون نیاید ز کام،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شِ زَدَ / دِ)
دوست نمای.
- امثال:
دشمن دوست نما را نتوان کرد علاج.
رجوع به دوست نمای شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ظَ)
آنکه عقیدۀ راست و درستی دارد. کسی که نظر براستی و صداقت دارد. آنکه نظریه اش از روی راستی و پاکی باشد:
چون شدی راستگوی و راست نظر
بامن از راه راستی مگذر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گُ)
کسی که ظن ّ به راستی و درستی کند. کسی که گمانش از روی راستی و حسن نیت باشد. مقابل کژاندیش و بدگمان. محدث،راست گمان. (منتهی الارب) ، آنکه وقوع کاری را پیشگویی کند. قد کان فی الامم محدثون فان یکن فی امتی فعمر بن الخطاب. (حدیث، از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ نُ / نِ / نَ)
دست نموده. نشان داده شده به دست. انگشت نما:
نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو
دست نمای خلق شد قامت چون هلال من.
سعدی (بدایع)
لغت نامه دهخدا
برپا، بر سرپا، قائم، و رجوع به راست پا آمدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دست نما
تصویر دست نما
انگشت نما
فرهنگ لغت هوشیار